هم سلولی...
بوی عطر تو را که میخواهم به همه چیز و همه کس التماس میکنم/ عطر یادت را به لباس قلبم پاشیدم تا همیشه در دسترس باشی نگاه کن لباس مورد علاقه ات را پوشیدم رنگش مثل چشمانت سیاه مثل نگاهم منتظر/ امروز یکی امد بوی تو را حس کردم اما به خودم گفتم بوی تو بوی کافور میدهد خجالت کشیدم اسمت را بزنم / کاش بودی ببینی چگونه بر فرق قلبم میکوبند این روزها جای خالیت اعصابم را خورد کرده امشب بیا در خواب اشک دارم پاکشان کن بیا و ببین خوابم شده تو بوی عطرت ویران میکند مادرم میگوید دوباره شب عطر زدی/ همه میخواهند بدانند امااااا فقط کنجکاو تواند/ ساعت را کوک میکنم هر شب ساعت تو در رویام بیا نیایی قهرم به ان دنیا/ دوستت دارم هر شب مزار عشق قرارمان جسمم روحت مزه هایی وجود دارد که طعمش در نبودن هم همیشه با ادم رفاقت دارد مثل بوی عطر تو/
نظرات شما عزیزان: